سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزه درفلسطین

یکسری ازفامیل های عبدالحمن فضیلت جو وقتی مطلب اولی رادیدند مطلب های بیشتری فرستادند!من رمزم رودادم به بی بی ولی الآن رمزم روعوض کردم وخودم ادامه می دم حرف های پیشین مال مادربی بی آفتابگردون بود ولی الآن از زبان خانم گل می نویسم!

پی نوشت:مبعث رسول اکرم مبارک!دوم اینکه قسمتی ازمتن روالآن می نویسم وبقیش رومی گذارم واسه جلسه بعد!

خانم گل اینطورفرمودند:"ی

شهید عبدالرحمن

یادمه از جنگ برگشته بود ما هم با بچه ها پیله کرده بودیم که باید به ما پوکه بدی اون روزها پوکه خیلی با ارزش بود و دوست داشتنی بوی باروت توی پوکه یه حسی به آدم می داد از ما اصرار و از او انکار بالاخره به سفارش او به صف شدیم و اماده تحویل پوکه آمد اول صف یکی یک پوکه داد به ما منتها شفاهی میدونید که پوکه تو زبان دزفولیا یک توسرزدن محسوب میشه البته یواش زد می خواست خودش رو رها کنه از دست ما درواقع پوکه رو داد !

داداش فکر کنم رو توپ 106 کار می کرد حلقه های جاکلیدی رو دیدین که کلیدارو از توش رد می کنند حالا تو ذهنتون تداعی شد ؟ انگار حلقه های توپ رو با خودش اورده بود خونه وقتی که توی اتاق توی حیاط خونه داداشم بود من رفتم پیشش آروم مونده بودم نگاهش می کردم داشت با حلقه ها ور می رفت به هم زنجیرشون کرده بود یک نوشته خیلی درشت روی زمین درست کرده بود از من خواست بخونمش نوشته بود درود بر خمینی سالها بعد از شهادتش وقتی در یکی از جعبه ها رو باز کردم هنوز برخی از حورف خمینی مونده بود
باعرض معذرت من همه ی مطلب رونوشتم اگه بازهم مطلب داشتیدمن درخدمتم!


نوشته شده در یکشنبه 91 خرداد 28ساعت ساعت 12:13 عصر توسط *****فلسطین| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin